متدولوژي

بلاگ حرفه اي

متدولوژي عملياتي BPM - قسمت هفتم

۹ بازديد
در قسمت ششم اين مطلب، فاز پنجم متدولوژي عملياتي BPM ارائه گرديد. در اين مطلب فاز ۶ يعني پشتيباني (Support) شرح داده خواهد شد. فاز ۶: پشتيباني (Support)آخرين فاز متدولوژي BPM، فاز پشتيباني است. در سه فاز گذشته (تجزيه و تحليل، طراحي و پياده‌سازي) بحث بر روي تيم پروژه بود، ليكن در فاز پشتيباني، وظايف به عهده واحد پشتيباني فرآيند – مستقر در سازمان- خواهد بود تا وظيفه گزارش‌دهي به مسئول فرآيند را دارد. همان‌گونه كه در فاز پنجم توضيح داده شد، در انتهاي فاز پياده‎سازي، در مرحله راه‌اندازي، انتقال پشتيباني از تيم پروژه به واحد پشتيباني سازمان صورت مي‌گيرد. زماني كه فاز پياده‌سازي پايان مي‌يابد، برخي از اعضاء تيم پروژه (رهبران تغيير و اعضاء اصلي تيم) به واحدهاي كاري خود باز مي‌گردند و باقي اعضاء (مدير پروژه، كارشناسان طراحي چارت سازماني و كارشناسان طراحي فرآيند) براي پروژه بعدي آماده مي‌شوند.واحد پشتيباني سازمان شامل چندين تيم است كه هر يك از آنها به پشتيباني يك يا چند فرآيند مي‌پردازند. كار پشتيباني شامل نظارت بر كارايي فرآيند، دريافت آمار و اطلاعات مرتبط با فرآيند، اعتبارسنجي طراحي رويكرد براي مديريت فرآيند و هم‌چنين مديريت فرآيند است. نظارت بر كارايي و دريافت آمار و اطلاعات فرآيند مي‌تواند به صورت خودكار توسط ابزارهاي BPMS انجام گيرد، بدين صورت كه معمولاً تعدادي از نمودارهاي عمومي فرآيندها (مانند تعداد فرآيندهاي اجرا شده، متوسط زمان اجراي هر فعاليت و ...) به صورت پيش‌فرض، در ابزار BPMS وجود دارد، ليكن نمودارهاي خاص هر فرآيند (به طور مثال "تعداد مأموريت‌هاي خارج از كشور" در فرآيند درخواست مأموريت) به همراه شاخص‌هاي كليدي عمكرد مي‌بايست -به صورت اختصاصي- توسط ماژول‌هاي ابزار BPMS طراحي شوند. از اين طريق مي‌توانيد متوجه شويد كه فرآيندها توانسته‌اند به اهداف از پيش تعيين شده دست يابند يا خير. اين اطلاعات مي‌تواند به عنوان بازخورد در شناسايي مشكلات فرآيندها -در پروژه‌هاي آتي- كاربردي باشند. در يك سازمان فرآيندگرا، عملكرد فرآيند، معياري براي اهداي پاداش به كاركنان سازمان محسوب مي‌گردد.در نهايت تيم پشتيباني فرآيند، تمامي مشكلات ايجاد شده در نمونه فرآيندها را بر طرف ساخته و با همكاري مدير فرآيند به بهبود آنها مي‌پردازد. دستيابي به بهبود فرآيندها، نياز به گذشت زمان و منابع زيادي از تيم اجرايي پروژه دارد كه براي انجام آن مي‌بايست فرآيندها اولويت‌بندي، برنامه‌ريزي و زمان‌بندي شوند.نتيجه‌گيري:در مطالبي كه تاكنون ارائه شده‌اند، سعي بر اين بوده تا يك متدولوژي براي پروژه‌هاي BPM معرفي گردد. هدف از اين مطالب، نشر يك منبع و نقشه راه كلي براي افراد درگير در اين پروژه‌ها بوده و نمي‌توان انتظار داشت كه تمامي مطالبي كه عنوان شد، به صورت صد درصد در سازمان‌ها قابل پياده‌سازي باشد.خوشبختانه سازمان‌هايي كه در رويكرد پياده‌سازي خود، از اين متدولوژي بهره گرفته‌اند، آن را مفيد اعلام نموده‌اند. با توجه به اينكه اين تكنولوژي، تازه به بلوغ رسيده و ابزارهاي BPMS مدام در حال بهبود هستند، افراد هيجان زده شده و انتظاراتي خارج از توان تكنولوژي را خواستارند. در اين مطالب سعي بر اين بوده است كه با يك ديد واقع‌گرايانه به مزاياي اصلي اين رويكرد بپردازيم.منبع: پايگاه دانش BPM رايورز

متدولوژي عملياتي BPM - قسمت هفتم

۱۷ بازديد
در قسمت ششم اين مطلب، فاز پنجم متدولوژي عملياتي BPM ارائه گرديد. در اين مطلب فاز ۶ يعني پشتيباني (Support) شرح داده خواهد شد. فاز ۶: پشتيباني (Support)آخرين فاز متدولوژي BPM، فاز پشتيباني است. در سه فاز گذشته (تجزيه و تحليل، طراحي و پياده‌سازي) بحث بر روي تيم پروژه بود، ليكن در فاز پشتيباني، وظايف به عهده واحد پشتيباني فرآيند – مستقر در سازمان- خواهد بود تا وظيفه گزارش‌دهي به مسئول فرآيند را دارد. همان‌گونه كه در فاز پنجم توضيح داده شد، در انتهاي فاز پياده‎سازي، در مرحله راه‌اندازي، انتقال پشتيباني از تيم پروژه به واحد پشتيباني سازمان صورت مي‌گيرد. زماني كه فاز پياده‌سازي پايان مي‌يابد، برخي از اعضاء تيم پروژه (رهبران تغيير و اعضاء اصلي تيم) به واحدهاي كاري خود باز مي‌گردند و باقي اعضاء (مدير پروژه، كارشناسان طراحي چارت سازماني و كارشناسان طراحي فرآيند) براي پروژه بعدي آماده مي‌شوند.واحد پشتيباني سازمان شامل چندين تيم است كه هر يك از آنها به پشتيباني يك يا چند فرآيند مي‌پردازند. كار پشتيباني شامل نظارت بر كارايي فرآيند، دريافت آمار و اطلاعات مرتبط با فرآيند، اعتبارسنجي طراحي رويكرد براي مديريت فرآيند و هم‌چنين مديريت فرآيند است. نظارت بر كارايي و دريافت آمار و اطلاعات فرآيند مي‌تواند به صورت خودكار توسط ابزارهاي BPMS انجام گيرد، بدين صورت كه معمولاً تعدادي از نمودارهاي عمومي فرآيندها (مانند تعداد فرآيندهاي اجرا شده، متوسط زمان اجراي هر فعاليت و ...) به صورت پيش‌فرض، در ابزار BPMS وجود دارد، ليكن نمودارهاي خاص هر فرآيند (به طور مثال "تعداد مأموريت‌هاي خارج از كشور" در فرآيند درخواست مأموريت) به همراه شاخص‌هاي كليدي عمكرد مي‌بايست -به صورت اختصاصي- توسط ماژول‌هاي ابزار BPMS طراحي شوند. از اين طريق مي‌توانيد متوجه شويد كه فرآيندها توانسته‌اند به اهداف از پيش تعيين شده دست يابند يا خير. اين اطلاعات مي‌تواند به عنوان بازخورد در شناسايي مشكلات فرآيندها -در پروژه‌هاي آتي- كاربردي باشند. در يك سازمان فرآيندگرا، عملكرد فرآيند، معياري براي اهداي پاداش به كاركنان سازمان محسوب مي‌گردد.در نهايت تيم پشتيباني فرآيند، تمامي مشكلات ايجاد شده در نمونه فرآيندها را بر طرف ساخته و با همكاري مدير فرآيند به بهبود آنها مي‌پردازد. دستيابي به بهبود فرآيندها، نياز به گذشت زمان و منابع زيادي از تيم اجرايي پروژه دارد كه براي انجام آن مي‌بايست فرآيندها اولويت‌بندي، برنامه‌ريزي و زمان‌بندي شوند.نتيجه‌گيري:در مطالبي كه تاكنون ارائه شده‌اند، سعي بر اين بوده تا يك متدولوژي براي پروژه‌هاي BPM معرفي گردد. هدف از اين مطالب، نشر يك منبع و نقشه راه كلي براي افراد درگير در اين پروژه‌ها بوده و نمي‌توان انتظار داشت كه تمامي مطالبي كه عنوان شد، به صورت صد درصد در سازمان‌ها قابل پياده‌سازي باشد.خوشبختانه سازمان‌هايي كه در رويكرد پياده‌سازي خود، از اين متدولوژي بهره گرفته‌اند، آن را مفيد اعلام نموده‌اند. با توجه به اينكه اين تكنولوژي، تازه به بلوغ رسيده و ابزارهاي BPMS مدام در حال بهبود هستند، افراد هيجان زده شده و انتظاراتي خارج از توان تكنولوژي را خواستارند. در اين مطالب سعي بر اين بوده است كه با يك ديد واقع‌گرايانه به مزاياي اصلي اين رويكرد بپردازيم.منبع: پايگاه دانش BPM رايورز

متدولوژي عملياتي BPM - قسمت چهارم

۷ بازديد
در قسمت سوم اين مطلب، فاز دوم متدولوژي عملياتي BPM ارائه گرديد. در ادامه، فاز ۳ يعني تجزيه و تحليل (Analyze) ارائه مي‌شود. فاز ۳: تجزيه و تحليل (Analyze) چهار فاز بعدي، بيانگر نماي كلي پروژه BPM است. هر پروژه BPM، شامل اين چهار فاز مي‌باشد. هر بار كه پروژه‌اي كامل مي‌شود (طراحي و اجراي يك فرآيند، كامل مي‌شود)، تيم اجراي فرآيند مي‌تواند فرآيند جديدي را آغاز نموده و اين چهار فاز را دوباره طي نمايد.اين فاز شامل برنامه‌ريزي پروژه و تجزيه و تحليل فرآيند مي‌شود. ورودي اين فاز، ليست فرآيندهايي است كه توسط واحد اجراي فرآيند براي پياده‌سازي انتخاب شده‌اند و زمان لازم براي پياده‌سازي آن نيز تخمين زده شده است. در اين فاز تيم پروژه بايد منشور پروژه را تهيه و فرآيندهاي موجود را با در نظر گرفتن محدوده پروژه تجزيه‌وتحليل كنند. ما در اين بخش به نحوه برپايي تيم پروژه، منشور پروژه و تجزيه‌وتحليل فرآيند مي‌پردازيم. موارد زير، خلاصه كليه وظايفي كه در اين فاز مطرح مي‌شود را بيان مي‌كند:جمع‌آوري تيم پروژه:     -رهبران تغيير و اعضاء اصلي تيم در پروژه مستقر شوند     -كميته راهبري پروژه تشكيل گردد     -درگير كردن ذينفعان پروژه تهيه منشور پروژه:     -مشكلات فرآيند، محدوده پروژه، اهداف پروژه، نقش‌ها و مسئولين، برنامه‌ريزي كلان پروژه و مفروضات پروژه مشخص شوند     -تأييديه منشور پروژه از كميته راهبري و ذي‌نفعان پروژه دريافت گردد انجام تجزيه‌وتحليل فرآيندها:     -داده‌هاي فرآيندي موجود در محدوده پروژه دريافت گردد     -براي دستيابي به ميزان كارايي فرآيندهاي موجود، داده‌هاي دريافت شده تجريه‌وتحليل گردد     -چالش‌هاي فرآيندهاي جاري مستند شوند در ادامه به تشريح هر يك از موارد بالا مي‌پردازيم. جمع آوري تيم پروژهيك تيم پروژه بايد حداقل شامل اعضاء زير باشد:      -مدير پروژه      -مسئول تغييرات كسب‌وكار      -توسعه‌دهنده و تيم پشتيبان تكنولوژيتصوير زير، تيم هاي درگير در پروژه را نمايش مي دهد: مسئوليت تمامي دستاوردها و شكست‌ها با مدير پروژه است. بهترين حالت، زماني است كه تنها يك مدير پروژه وجود داشته باشد تا در انتها يك شخص، پاسخ‌گو باشد. مسئوليت‌هاي مدير پروژه شامل موارد زير است:   -تهيه برنامه پروژه   -هماهنگي تيم‌هاي درگير در پروژه   -كسب مشاركت از ذي‌نفعان   -همراه ساختن كميته راهبري پروژهتمامي افرادي كه تحت تأثير اجراي پروژه قرار مي‌گيرند، ذي‌نفع پروژه محسوب مي‌گردند. ذي‌نفع مي‌تواند مدير يك واحد باشد (به علت درگيري در پروژه BPM)، واحد فناوري اطلاعات (زيرا وظيفه پشتيباني از سيستم را به عهده دارد)، و يا كاربران باشند (زيرا براي انجام روش جديد كارشان نياز به آموزش دارند). كميته ذي‌نفعان از مديران ارشد هر واحد كسب‌وكار تشكيل شده كه براي اين پروژه، گرد هم آمده‎اند.تيم تغييرات كسب‌وكار، مسئوليت هدايت طراحي فرآيندهاي كسب‌وكار و نيز محورسازي سازمان را برعهده دارند. اين تيم بايد شامل رهبران تغيير، اعضاء اصلي تيم، كارشناسان طراحي چارت و كارشناسان طراحي فرآيند باشد. رهبران تغيير بايد تيم تغييرات كسب‌وكار را رهبري كرده و همچنين واحدهايي را كه تحت تأثير تغييرات قرار گرفته اند را با شرايط جديد وفق دهند. اعضاء اصلي تيم، شامل نمايندگاني از واحدهاي كسب‌وكارند كه با نحوه اجراي فرآيندهاي جاري به خوبي آشنا هستند. اين افراد بايد مورد احترام و اعتماد واحد سازماني خود باشند و هم‌چنين در ماهيت پروژه شك و ترديدي نداشته باشند تا بتوانند ارتباطي قوي -در رابطه با پروژه- با باقي افراد سازمان برقرار كنند؛ در غير اين صورت، بازخورد منفي به وجود خواهد آمد.سؤالي كه مطرح مي‌شود: تفاوت رهبران تغيير با اعضاء اصلي تيم در چيست؟ اعضاء اصلي تيم از لحاظ موقعيت سازماني به بطن كار بسيار نزديكند، آن‌ها درك خوبي از چگونگي نحوه اجراي فرآيندهاي بخش خود دارند. در صورتي كه رهبران تغيير به طور معمول رده بالاتري در چارت سازماني دارند و علاوه بر رهبري تغييرات كسب‌وكار، با مديران سطوح مياني و بالاتر در تعامل هستند.ديگر اعضاء تيم تغيير شامل كارشناسان طراحي فرآيند و چارت سازماني هستند. كارشناسان طراحي چارت سازماني وظيفه دارند تا چارت سازماني را از جنبه عملكرد بهينه فرآيندها مورد تجزيه‌وتحليل قرار دهند. اين امر گاهي اوقات ممكن است به تغييرات در چارت سازماني منتهي شود كه در نهايت تغيير نقش‌ها و شغل‌هاي افراد را به دنبال دارد. كارشناسان طراحي چارت سازماني مي‌بايست نقش‌ها و مسئوليت‌هاي شغل‌هاي به وجود آمده را مشخص نموده و علاوه بر اين، اهداف فرآيندها و پاداش دستيابي به اين اهداف را نيز بايد مشخص كنند. در اين حين، كارشناسان طراحي فرآيند به تجزيه‌وتحليل فرآيندهاي كسب‌وكار جاري پرداخته و مطابق اصول BPM، آنها را بازطراحي مي‌كنند. كارشناسان طراحي فرآيندها -در حين متدولوژي BPM - طراحي و شبيه‌سازي فرآيند (با ابزار BPMS) را آموزش مي‌بينند. در واقع، مسئوليت اصلي تيم طراحي اين است كه سناريوهاي فرآيندي را از ساير تيم‌هاي پروژه دريافت و مطابق تكنيكهاي طراحي فرآيند، مناسب‌ترين فرآيند در حوزه پروژه را طراحي كنند (براي كسب اطلاعات بيشتر در مورد تكنيك‌هاي طراحي فرآيند، مي توانيد از اين منبع استفاده كنيد).پشتوانه تيم تغيير، تيم‌هاي توسعه و پشتيباني تكنولوژي هستند. تيم توسعه شامل برنامه‌نويس‌هايي است كه طراحي فرآيندهاي كسب‌وكار را پشتيباني مي‌كنند. شركت‌هاي ارائه‌دهنده BPMS در تبليغات ادعا مي‌كنند كه "محصولشان به صورت خودكار كدنويسي انجام مي‌دهد". بر اين اساس، برخي از شركت‌ها تا آنجا پيش مي‌روند كه محصول خود را "راهكار بدون نياز به كدنويسي" معرفي مي‌كنند. در حقيقت كدنويسي براي تمامي ابزارهاي BPMS لازم است، مگر اينكه فرآيند را به فرم‌هاي ساده، واسط مياني، رابط كاربري ساده و بهره‌گيري از ماژول‌هاي آماده محدود كنيم. هم‌چنين براي پياده‌سازي‌هاي پيچيده مانند قوانين، واسط‌هاي كاربري و تغييرات در ماژول‌ها، نيازمند توسعه‌دهنده هستيم.تيم توسعه بايد شامل: طراح وب، توسعه‌دهنده وب، معمار برنامه كاربردي سازمان، توسعه‌دهندگاني كه كار با ابزار BPMS را آموزش ديده‌اند و توسعه‌دهندگان سيستم‌هاي پيشين (كه در اين پروژه مطرح مي‌شوند) سازمان باشند. البته با وجود اين سمت‌ها در تيم ممكن است توسعه‌دهندگاني باشند كه بتوانند چندين سمت را به عهده گيرند و تعداد افراد، كمتر از تعداد سمت‌ها باشد. تفاوت مشهودي ميان توسعه‌دهنده و طراح‌وب است. طراح‌وب، ظاهر وب‌سايت را آماده مي‌سازد؛ در‌حالي‌كه توسعه‌دهنده با برنامه‌نويسي سمت سرور، وب‌سايت را كنترل مي‌كند. معمار برنامه كاربردي، مدل ماژول‌هاي موجود در حوزه پروژه را تهيه مي‌كند. اطمينان از امكان استفاده مجدد از برنامه‌هاي كاربردي قبلي- كه در حوزه پروژه هستند - و نظارت بر برنامه‌هاي كاربردي -كه در آينده طراحي خواهند شد- از وظايف معمار برنامه‌هاي كاربردي مي‌باشد. وظيفه ديگر او، كسب اطمينان از رعايت استانداردهاي پروژه BPM توسط برنامه‌هاي كاربردي سازمان است؛ چرا كه اكثر برنامه‌هاي كاربردي در سازمان‌ها از واسط‌هاي مناسبي براي برقراري ارتباط با BPMSها برخوردار نيستند. بنابراين توسعه‌دهندگاني كه با اين سيستم‌هاي سازماني آشنايي دارند بايد در تيم توسعه پروژه همكاري داشته باشند تا از برقراري ارتباط ميان اين سيستم‌ها با ابزار BPMS اطمينان حاصل گردد.آخرين تيم در پروژه، تيم پشتيبان تكنولوژي است. اين تيم، وظايف مدير سيستم و بهينه‌سازي عملكرد سيستم را بر عهده دارد كه براي دستيابي به موفقيت در پروژه‌هاي بزرگ، وجود يك تيم اختصاصي پشتيباني الزامي است. تأخير در زمان‌بندي چنين پروژه‌هايي، مي‌تواند به ضررهاي مالي بزرگي منجر شود. اعضاء تيم پشتيبان تكنولوژي اين تضمين را مي‌دهند كه عامل تأخير در پروژه، مربوط به تكنولوژي نباشد. جداي از اندازه پروژه، آنها براي زمان پاسخ‌گويي خدمات با ديگر تيم‌هاي پروژه به توافق مي‌رسند و بر اساس اين موافقت‌نامه سطح خدمت (SLA)، در فازهاي حساس پروژه، مناسب‌ترين پشتيباني را ارائه مي‌دهند. تهيه منشور پروژهگام بعدي پس از گردآوري تيم، تهيه منشور پروژه است (مي‌توانيد نمونه‌اي از منشور پروژه را از اينجا دانلود كنيد). منشور پروژه، مبناي پروژه BPM بوده كه شامل موارد زير است:   -مشكلات فرآيندي   -محدوده پروژه   -اهداف اجرايي پروژه   -نقش‌ها و مسئوليت‌ها   -برنامه‌ريزي كلان   -فرضيات پروژهمفهوم منشور پروژه در BPM بسيار مشابه اين مفهوم در متدولوژي شش سيگما است.در بخش مشكلات فرآيندي، وضعيت (يا كمبودها) فرآيندهاي جاري و چالش‌هاي كسب‌وكار مستند مي‌گردد.در بخش محدوده پروژه، به محدوده‌اي كه واحد اجرايي فرآيند براي انجام پروژه نيازمند است، اطلاق مي‌شود.براي دستيابي به اهداف اجرايي پروژه، نيازم داريم كه تيم‌هاي متنوعي انتظارات خود را به صورت كلي از پروژه بيان كنند. اين اهداف به صورت كلي بوده و در فاز طراحي با جزئيات، بيان خواهند شد؛ ليكن در اين مرحله تمامي انتظارات به دست آمده بايد در منشور پروژه بيان شوند. در انتها تمامي نقش‌ها و مسئوليت‌هاي درگير در پروژه (كه از تيم‌هاي ذي‌نفعان، كاربران كسب‌وكار و كميته راهبري پروژه دريافت شده است) و زمان‌بندي مرتبط با ايشان در منشور پروژه ثبت مي‌گردد. زمانبندي كه در منشور پروژه مطرح مي‌گردد، كلي است كه بر اساس تجربه‌هاي پيشين انتخاب شده و در فاز طراحي مورد بازبيني قرار مي‌گيرد.هدف اصلي از تهيه منشور پروژه، برقراي ارتباط مابين تمامي بخش‌هاي درگير در پروژه است. منشور پروژه به امضاء كميته راهبري و ذي‌نفعان پروژه مي‌رسد. پس از تأييد منشور پروژه، اعضاء مي‌توانند از آن به عنوان حكمي براي به رسميت شناختن ماهيت پروژه و اقدامات مرتبتشان استفاده كنند. تجزيه و تحليل فرآيندهالازم است كه در حين آماده‌سازي منشور پروژه، تيم پروژه تجزيه‌وتحليل فرآيندهاي جاري سازمان را انجام دهد. بخشي از اين اطلاعات -به صورت كلان- در فاز جستجو جمع آوري شده است، ليكن در مرحله تجزيه‌وتحليل، اين اطلاعات با هدف دستيابي به ميزان كارايي فرآيندهاي موجود به تفصيل شرح داده مي‌شود. دستيابي به داده‌هاي فرآيندهاي در حال اجرا، كار ساده اي نيست. زيرا ممكن است داده قابل استنادي، وجود نداشته باشد يا به راحتي نتوان بدان دست يافت.چنانچه در فرآيندي، سيستم‌هايي از پيش وجود دارند كه وقايع را ثبت مي‌كنند، از آنها مي‌توان جهت ارزيابي مدت زمان فعاليت‌ها استفاده نمود. برخي اوقات كه ثبت وقايع سيستماتيك نيست، مي‌توان با كمك اندازه‌گيري غيرمستقيم، ميانگين مدت زمان فعاليت‌ها را به دست آورد؛ بدين ترتيب كه مدت زمان انجام كليه تراكنش‌ها را بر تعداد تراكنش‌هاي انجام شده در آن دوره زماني تقسيم نمود.تكنيك هاي ديگر براي اندازه گيري فرآيندها شامل مشاهده حضوري و انجام مصاحبه با كاركنان است. واحد اجرايي فرآيند، وظيفه دارد ابزارها و تكنيك‌هاي تجزيه‌وتحليل فرآيندهاي جاري را تعبيه كند. در حين اندازه‌گيري كارايي فرآيندهاي جاري -توسط تيم پروژه- چالش‌هاي فرآيند نيز بايد مشخص شود تا با استفاده از هر دوي آنها، اهداف واقع‌بينانه پروژه قابل ترسيم باشد. نتيجه اين تجزيه‌وتحليل به عنوان يكي از موارد منشور پروژه مطرح مي‌گردد.منبع: پايگاه دانش BPM رايورز

متدولوژي عملياتي BPM - قسمت چهارم

۷ بازديد
در قسمت سوم اين مطلب، فاز دوم متدولوژي عملياتي BPM ارائه گرديد. در ادامه، فاز ۳ يعني تجزيه و تحليل (Analyze) ارائه مي‌شود. فاز ۳: تجزيه و تحليل (Analyze) چهار فاز بعدي، بيانگر نماي كلي پروژه BPM است. هر پروژه BPM، شامل اين چهار فاز مي‌باشد. هر بار كه پروژه‌اي كامل مي‌شود (طراحي و اجراي يك فرآيند، كامل مي‌شود)، تيم اجراي فرآيند مي‌تواند فرآيند جديدي را آغاز نموده و اين چهار فاز را دوباره طي نمايد.اين فاز شامل برنامه‌ريزي پروژه و تجزيه و تحليل فرآيند مي‌شود. ورودي اين فاز، ليست فرآيندهايي است كه توسط واحد اجراي فرآيند براي پياده‌سازي انتخاب شده‌اند و زمان لازم براي پياده‌سازي آن نيز تخمين زده شده است. در اين فاز تيم پروژه بايد منشور پروژه را تهيه و فرآيندهاي موجود را با در نظر گرفتن محدوده پروژه تجزيه‌وتحليل كنند. ما در اين بخش به نحوه برپايي تيم پروژه، منشور پروژه و تجزيه‌وتحليل فرآيند مي‌پردازيم. موارد زير، خلاصه كليه وظايفي كه در اين فاز مطرح مي‌شود را بيان مي‌كند:جمع‌آوري تيم پروژه:     -رهبران تغيير و اعضاء اصلي تيم در پروژه مستقر شوند     -كميته راهبري پروژه تشكيل گردد     -درگير كردن ذينفعان پروژه تهيه منشور پروژه:     -مشكلات فرآيند، محدوده پروژه، اهداف پروژه، نقش‌ها و مسئولين، برنامه‌ريزي كلان پروژه و مفروضات پروژه مشخص شوند     -تأييديه منشور پروژه از كميته راهبري و ذي‌نفعان پروژه دريافت گردد انجام تجزيه‌وتحليل فرآيندها:     -داده‌هاي فرآيندي موجود در محدوده پروژه دريافت گردد     -براي دستيابي به ميزان كارايي فرآيندهاي موجود، داده‌هاي دريافت شده تجريه‌وتحليل گردد     -چالش‌هاي فرآيندهاي جاري مستند شوند در ادامه به تشريح هر يك از موارد بالا مي‌پردازيم. جمع آوري تيم پروژهيك تيم پروژه بايد حداقل شامل اعضاء زير باشد:      -مدير پروژه      -مسئول تغييرات كسب‌وكار      -توسعه‌دهنده و تيم پشتيبان تكنولوژيتصوير زير، تيم هاي درگير در پروژه را نمايش مي دهد: مسئوليت تمامي دستاوردها و شكست‌ها با مدير پروژه است. بهترين حالت، زماني است كه تنها يك مدير پروژه وجود داشته باشد تا در انتها يك شخص، پاسخ‌گو باشد. مسئوليت‌هاي مدير پروژه شامل موارد زير است:   -تهيه برنامه پروژه   -هماهنگي تيم‌هاي درگير در پروژه   -كسب مشاركت از ذي‌نفعان   -همراه ساختن كميته راهبري پروژهتمامي افرادي كه تحت تأثير اجراي پروژه قرار مي‌گيرند، ذي‌نفع پروژه محسوب مي‌گردند. ذي‌نفع مي‌تواند مدير يك واحد باشد (به علت درگيري در پروژه BPM)، واحد فناوري اطلاعات (زيرا وظيفه پشتيباني از سيستم را به عهده دارد)، و يا كاربران باشند (زيرا براي انجام روش جديد كارشان نياز به آموزش دارند). كميته ذي‌نفعان از مديران ارشد هر واحد كسب‌وكار تشكيل شده كه براي اين پروژه، گرد هم آمده‎اند.تيم تغييرات كسب‌وكار، مسئوليت هدايت طراحي فرآيندهاي كسب‌وكار و نيز محورسازي سازمان را برعهده دارند. اين تيم بايد شامل رهبران تغيير، اعضاء اصلي تيم، كارشناسان طراحي چارت و كارشناسان طراحي فرآيند باشد. رهبران تغيير بايد تيم تغييرات كسب‌وكار را رهبري كرده و همچنين واحدهايي را كه تحت تأثير تغييرات قرار گرفته اند را با شرايط جديد وفق دهند. اعضاء اصلي تيم، شامل نمايندگاني از واحدهاي كسب‌وكارند كه با نحوه اجراي فرآيندهاي جاري به خوبي آشنا هستند. اين افراد بايد مورد احترام و اعتماد واحد سازماني خود باشند و هم‌چنين در ماهيت پروژه شك و ترديدي نداشته باشند تا بتوانند ارتباطي قوي -در رابطه با پروژه- با باقي افراد سازمان برقرار كنند؛ در غير اين صورت، بازخورد منفي به وجود خواهد آمد.سؤالي كه مطرح مي‌شود: تفاوت رهبران تغيير با اعضاء اصلي تيم در چيست؟ اعضاء اصلي تيم از لحاظ موقعيت سازماني به بطن كار بسيار نزديكند، آن‌ها درك خوبي از چگونگي نحوه اجراي فرآيندهاي بخش خود دارند. در صورتي كه رهبران تغيير به طور معمول رده بالاتري در چارت سازماني دارند و علاوه بر رهبري تغييرات كسب‌وكار، با مديران سطوح مياني و بالاتر در تعامل هستند.ديگر اعضاء تيم تغيير شامل كارشناسان طراحي فرآيند و چارت سازماني هستند. كارشناسان طراحي چارت سازماني وظيفه دارند تا چارت سازماني را از جنبه عملكرد بهينه فرآيندها مورد تجزيه‌وتحليل قرار دهند. اين امر گاهي اوقات ممكن است به تغييرات در چارت سازماني منتهي شود كه در نهايت تغيير نقش‌ها و شغل‌هاي افراد را به دنبال دارد. كارشناسان طراحي چارت سازماني مي‌بايست نقش‌ها و مسئوليت‌هاي شغل‌هاي به وجود آمده را مشخص نموده و علاوه بر اين، اهداف فرآيندها و پاداش دستيابي به اين اهداف را نيز بايد مشخص كنند. در اين حين، كارشناسان طراحي فرآيند به تجزيه‌وتحليل فرآيندهاي كسب‌وكار جاري پرداخته و مطابق اصول BPM، آنها را بازطراحي مي‌كنند. كارشناسان طراحي فرآيندها -در حين متدولوژي BPM - طراحي و شبيه‌سازي فرآيند (با ابزار BPMS) را آموزش مي‌بينند. در واقع، مسئوليت اصلي تيم طراحي اين است كه سناريوهاي فرآيندي را از ساير تيم‌هاي پروژه دريافت و مطابق تكنيكهاي طراحي فرآيند، مناسب‌ترين فرآيند در حوزه پروژه را طراحي كنند (براي كسب اطلاعات بيشتر در مورد تكنيك‌هاي طراحي فرآيند، مي توانيد از اين منبع استفاده كنيد).پشتوانه تيم تغيير، تيم‌هاي توسعه و پشتيباني تكنولوژي هستند. تيم توسعه شامل برنامه‌نويس‌هايي است كه طراحي فرآيندهاي كسب‌وكار را پشتيباني مي‌كنند. شركت‌هاي ارائه‌دهنده BPMS در تبليغات ادعا مي‌كنند كه "محصولشان به صورت خودكار كدنويسي انجام مي‌دهد". بر اين اساس، برخي از شركت‌ها تا آنجا پيش مي‌روند كه محصول خود را "راهكار بدون نياز به كدنويسي" معرفي مي‌كنند. در حقيقت كدنويسي براي تمامي ابزارهاي BPMS لازم است، مگر اينكه فرآيند را به فرم‌هاي ساده، واسط مياني، رابط كاربري ساده و بهره‌گيري از ماژول‌هاي آماده محدود كنيم. هم‌چنين براي پياده‌سازي‌هاي پيچيده مانند قوانين، واسط‌هاي كاربري و تغييرات در ماژول‌ها، نيازمند توسعه‌دهنده هستيم.تيم توسعه بايد شامل: طراح وب، توسعه‌دهنده وب، معمار برنامه كاربردي سازمان، توسعه‌دهندگاني كه كار با ابزار BPMS را آموزش ديده‌اند و توسعه‌دهندگان سيستم‌هاي پيشين (كه در اين پروژه مطرح مي‌شوند) سازمان باشند. البته با وجود اين سمت‌ها در تيم ممكن است توسعه‌دهندگاني باشند كه بتوانند چندين سمت را به عهده گيرند و تعداد افراد، كمتر از تعداد سمت‌ها باشد. تفاوت مشهودي ميان توسعه‌دهنده و طراح‌وب است. طراح‌وب، ظاهر وب‌سايت را آماده مي‌سازد؛ در‌حالي‌كه توسعه‌دهنده با برنامه‌نويسي سمت سرور، وب‌سايت را كنترل مي‌كند. معمار برنامه كاربردي، مدل ماژول‌هاي موجود در حوزه پروژه را تهيه مي‌كند. اطمينان از امكان استفاده مجدد از برنامه‌هاي كاربردي قبلي- كه در حوزه پروژه هستند - و نظارت بر برنامه‌هاي كاربردي -كه در آينده طراحي خواهند شد- از وظايف معمار برنامه‌هاي كاربردي مي‌باشد. وظيفه ديگر او، كسب اطمينان از رعايت استانداردهاي پروژه BPM توسط برنامه‌هاي كاربردي سازمان است؛ چرا كه اكثر برنامه‌هاي كاربردي در سازمان‌ها از واسط‌هاي مناسبي براي برقراري ارتباط با BPMSها برخوردار نيستند. بنابراين توسعه‌دهندگاني كه با اين سيستم‌هاي سازماني آشنايي دارند بايد در تيم توسعه پروژه همكاري داشته باشند تا از برقراري ارتباط ميان اين سيستم‌ها با ابزار BPMS اطمينان حاصل گردد.آخرين تيم در پروژه، تيم پشتيبان تكنولوژي است. اين تيم، وظايف مدير سيستم و بهينه‌سازي عملكرد سيستم را بر عهده دارد كه براي دستيابي به موفقيت در پروژه‌هاي بزرگ، وجود يك تيم اختصاصي پشتيباني الزامي است. تأخير در زمان‌بندي چنين پروژه‌هايي، مي‌تواند به ضررهاي مالي بزرگي منجر شود. اعضاء تيم پشتيبان تكنولوژي اين تضمين را مي‌دهند كه عامل تأخير در پروژه، مربوط به تكنولوژي نباشد. جداي از اندازه پروژه، آنها براي زمان پاسخ‌گويي خدمات با ديگر تيم‌هاي پروژه به توافق مي‌رسند و بر اساس اين موافقت‌نامه سطح خدمت (SLA)، در فازهاي حساس پروژه، مناسب‌ترين پشتيباني را ارائه مي‌دهند. تهيه منشور پروژهگام بعدي پس از گردآوري تيم، تهيه منشور پروژه است (مي‌توانيد نمونه‌اي از منشور پروژه را از اينجا دانلود كنيد). منشور پروژه، مبناي پروژه BPM بوده كه شامل موارد زير است:   -مشكلات فرآيندي   -محدوده پروژه   -اهداف اجرايي پروژه   -نقش‌ها و مسئوليت‌ها   -برنامه‌ريزي كلان   -فرضيات پروژهمفهوم منشور پروژه در BPM بسيار مشابه اين مفهوم در متدولوژي شش سيگما است.در بخش مشكلات فرآيندي، وضعيت (يا كمبودها) فرآيندهاي جاري و چالش‌هاي كسب‌وكار مستند مي‌گردد.در بخش محدوده پروژه، به محدوده‌اي كه واحد اجرايي فرآيند براي انجام پروژه نيازمند است، اطلاق مي‌شود.براي دستيابي به اهداف اجرايي پروژه، نيازم داريم كه تيم‌هاي متنوعي انتظارات خود را به صورت كلي از پروژه بيان كنند. اين اهداف به صورت كلي بوده و در فاز طراحي با جزئيات، بيان خواهند شد؛ ليكن در اين مرحله تمامي انتظارات به دست آمده بايد در منشور پروژه بيان شوند. در انتها تمامي نقش‌ها و مسئوليت‌هاي درگير در پروژه (كه از تيم‌هاي ذي‌نفعان، كاربران كسب‌وكار و كميته راهبري پروژه دريافت شده است) و زمان‌بندي مرتبط با ايشان در منشور پروژه ثبت مي‌گردد. زمانبندي كه در منشور پروژه مطرح مي‌گردد، كلي است كه بر اساس تجربه‌هاي پيشين انتخاب شده و در فاز طراحي مورد بازبيني قرار مي‌گيرد.هدف اصلي از تهيه منشور پروژه، برقراي ارتباط مابين تمامي بخش‌هاي درگير در پروژه است. منشور پروژه به امضاء كميته راهبري و ذي‌نفعان پروژه مي‌رسد. پس از تأييد منشور پروژه، اعضاء مي‌توانند از آن به عنوان حكمي براي به رسميت شناختن ماهيت پروژه و اقدامات مرتبتشان استفاده كنند. تجزيه و تحليل فرآيندهالازم است كه در حين آماده‌سازي منشور پروژه، تيم پروژه تجزيه‌وتحليل فرآيندهاي جاري سازمان را انجام دهد. بخشي از اين اطلاعات -به صورت كلان- در فاز جستجو جمع آوري شده است، ليكن در مرحله تجزيه‌وتحليل، اين اطلاعات با هدف دستيابي به ميزان كارايي فرآيندهاي موجود به تفصيل شرح داده مي‌شود. دستيابي به داده‌هاي فرآيندهاي در حال اجرا، كار ساده اي نيست. زيرا ممكن است داده قابل استنادي، وجود نداشته باشد يا به راحتي نتوان بدان دست يافت.چنانچه در فرآيندي، سيستم‌هايي از پيش وجود دارند كه وقايع را ثبت مي‌كنند، از آنها مي‌توان جهت ارزيابي مدت زمان فعاليت‌ها استفاده نمود. برخي اوقات كه ثبت وقايع سيستماتيك نيست، مي‌توان با كمك اندازه‌گيري غيرمستقيم، ميانگين مدت زمان فعاليت‌ها را به دست آورد؛ بدين ترتيب كه مدت زمان انجام كليه تراكنش‌ها را بر تعداد تراكنش‌هاي انجام شده در آن دوره زماني تقسيم نمود.تكنيك هاي ديگر براي اندازه گيري فرآيندها شامل مشاهده حضوري و انجام مصاحبه با كاركنان است. واحد اجرايي فرآيند، وظيفه دارد ابزارها و تكنيك‌هاي تجزيه‌وتحليل فرآيندهاي جاري را تعبيه كند. در حين اندازه‌گيري كارايي فرآيندهاي جاري -توسط تيم پروژه- چالش‌هاي فرآيند نيز بايد مشخص شود تا با استفاده از هر دوي آنها، اهداف واقع‌بينانه پروژه قابل ترسيم باشد. نتيجه اين تجزيه‌وتحليل به عنوان يكي از موارد منشور پروژه مطرح مي‌گردد.منبع: پايگاه دانش BPM رايورز

متدولوژي عملياتي BPM - قسمت سوم

۱۴ بازديد
در قسمت دوم اين مطلب، فاز اول متدولوژي عملياتي BPM ارائه گرديد. در اين مطلب فاز ۲ يعني جستجو (Research) ارائه مي‌شود. فاز ۲: جستجو (Research)فاز پيشين (موافقت) بر روي مديران ارشد تمركز داشت كه در نتيجه آن، استراتژي و مسير كلي پروژه مشخص شد. اقدامات اين فاز، در سطوح مديران مياني و واحد سازماندهي پروژه BPM رخ مي‌دهد. در حقيقت در فاز اول، تنها دانه‌ها در زمين كاشته شده‌اند، اصل ماجرا هنوز باقي‌مانده است.در اين فاز، وظايف به سه دسته تقسيم‌ مي‌شوند:      -آماده‌سازي سازمان براي تغيير      -تعيين فرآيندهاي كسب‌وكار جاري      -آماده‌سازي زيرساخت موردنياز براي پروژهدر ادامه، به طور خلاصه تمامي وظايفي كه در اين فاز مطرح مي‌شود، بيان مي‌گردد:*تعيين فرآيندهاي كسب‌وكار جاري     -فهرستي از تمامي فرآيندهاي جاري تهيه شود      -از ميان فهرست تهيه شده، فرآيندهاي اصلي شناسايي شوند     -فرآيندها براي پياده‌سازي در پروژه، اولويت‌بندي شوند*آماده‌سازي زيرساخت موردنياز براي پروژه     -كميته‌اي جهت بررسي BPMSهاي موجود در بازار تشكيل شود     -كميته ارزيابي جهت انتخاب محصول، رقابتي ميان شركت‌هاي ارائه‌دهنده برگزار كند     -تكنولوژي‌هاي لازم براي BPMS منتخب تهيه شوند     -چارچوب هاي لازم براي اجراي پروژه تهيه شوند*آماده‌سازي سازمان جهت تغيير:     -برنامه‌هاي آموزشي براي رهبران تغيير در سازمان اجرا گردد     -برنامه‌هاي آموزشي جهت فراگيري تكنيك‌هاي طراحي فرآيند و همچنين كار با ابزار BPMS اجرا گردد. در ادامه به تشريح به هر يك از موارد بالا مي‌پردازيم.تعيين فرآيندهاي كسب‌وكار جاريتعيين فرآيندهاي كسب‌وكار، از اولين اقدامات پروژه است. اين امر مي‎تواند توسط واحد اجرايي فرآيندها صورت گيرد. حتي سازمان‌هايي كه فرآيندگرا نيستند نيز شامل فرآيندهاي كسب‌وكار مي‌شوند. در اين مرحله، ذخيره‌سازي و گروه‌بندي فرآيندها مي‌تواند بسيار مفيد واقع گردد. اينكه اين فرآيند مربوط به كدام واحد است؟ در چه حوزه‌اي انجام مي‌گيرد؟ و ... (مانند سفارشات نقدي، توسعه محصول، بازاريابي و ...)در پروژه BPM، مشخص نمودن وضعيت فرآيندهاي جاري، بسيار حياتي است. در ابتدا و پس از تهيه ليست، مشخص مي شود كدام فرآيندها، فرآيندهاي اصلي سازمان هستند. فرآيندهاي اصلي، مزيت رقابتي سازمان را درون خود دارند و در واقع بيشترين ارزش را توليد مي‌كنند. بدون شناسايي وضعيت جاري، ممكن است اين مزيت‌هاي اصلي ناديده گرفته شوند. مزيت دوم شناسايي فرآيندها، دستيابي به فرآيندهايي است كه با بزرگ‌تر شدن سازمان، به دست فراموشي سپرده شده‌اند؛ در صورتي كه ممكن است اين فرآيندها مزيت رقابتي سازمان را دارا باشند. سومين مزيت شناسايي، اندازه‌گيري ميزان بهبود و كارايي فرآيندهاست. مشخصاً در اين مرحله، اندازه‌گيري ميزان بهبود فرآيند كسب‌وكار دشوار است، چرا كه هنوز هيچ عملياتي براي اندازه‌گيري كارايي فرآيندها صورت نگرفته است، ليكن با در نظر گرفتن كسب‌وكار و دريافت اطلاعات از مديران ارشد مي‌توان بدان‌ها دست يافت.تعدادي از فرآيندها نيز ممكن است در استراتژي‌هاي جديد شركت وجود داشته باشند كه هنوز عملياتي نشده‌اند، ليكن از فرآيندهاي اصلي محسوب مي شوند. بهتر است آن‌ها را نيز در اين مرحله در نظر بگيريم. حال مي‌توان با اين فهرست، فرآيندها را براي اجرا، اولويت‌بندي نمود. در قدم اول، فرآيندي براي پياده‌سازي انتخاب شود كه پيچيده يا حياتي نباشد. به‌خصوص در سازمان‌هاي قديمي‌تر، بهتر است با يك فرآيند ساده و كم اهميت‌تر شروع كنيم. متدولوژي و زيرساخت BPMS به‌گونه‌اي است كه فرآيند را به مرور زمان بالغ مي‌كند. انتخاب يك فرآيند غير اصلي در ابتداي كار، باعث مي‌شود در صورت بروز خطا در اجرايي شدن، لطمه‌اي به كسب‌وكار وارد نگردد. از اين گذشته، بسيار مهم است كه اولين پروژه BPM در سازمان موفقيت‌آميز باشد. پس از انجام يك يا چند پروژه موفق در سازمان، به سراغ فرآيندهاي اصلي اولويت‌بندي شده مي‌رويم. اين ليست به هيچ عنوان ثابت نيست و با تغيير فضاي كسب‌وكار ممكن است اولويت‌ها تغيير يابند يا فرآيندهاي جديدتري اضافه شوند. آماده‌سازي زيرساخت مورد نياز براي پروژهقدم بعدي، به تكنولوژي پروژه BPM باز مي‌گردد. هدف كميته انتخاب محصول، دستيابي به مناسب‌ترين BPMS براي سازمان است، بنابراين بايد تمامي نيازهاي واحدهاي سازمان را در نظر بگيرند. در ابتدا تمامي محصولاتي كه به نظر براي سازمان مي‌توانند كارآمد باشند، ليست مي‌شوند. سپس از توليدكنندگان نرم‌افزار براي ارائه دموي ابزار، دعوت به عمل مي آيد. اكثر دموهايي كه ارائه مي‌شوند، همراه با موارد زيادي بزرگ نمايي است، ولي اين امر علت دارد!!به طور مداوم خبرهايي از پيشرفت تكنولوژي به ما مي‌رسد، اين امر موجب مي‌گردد كه واقعاً باور كنيم توانايي‌هاي تكنولوژي، بي حد و مرز است؛ به همين علت، زماني كه يك ويژگي از نرم‌افزار در دسترس نباشد، كارشناسان فناوري اطلاعات جملات بسياري هم‌چون: "چرا كه نشود انجامش داد؟"، "انجام اين كار بايد بسيار ساده باشد!" را از زبان صاحبان كسب‌وكار مي‌شنوند. در نتيجه اكثر افراد، فناوري اطلاعات را هم‌چون گلوله‌اي جادويي مي‌بينند كه در هر صورت بايد هدف را پيدا كرده و به آن اصابت كند و اين امر منجر مي‌شود آن‌ها اين انتظار را داشته باشند كه تكنولوژي، توانايي انجام هر كاري را دارد. به علت وجود اين انتظار، شركت‌هاي توليدكننده نرم‌افزار مجبورند كه محصولات خود را فراتر از چيزي كه هست، معرفي كنند تا بتوانند به ظاهر پاسخ‌گوي انتظارات به وجود آمده باشند.به محض اينكه اولين شركت بزرگ‌نمايي‌اي انجام مي‌دهد، تمام شركت‌هاي رقيب را ناچار به رقابت مشابه مي‌سازد. در زمان‌هاي بسيار نادري، يك شركت توليدكننده حاضر مي‌شود معايب محصولش را بيان نمايد، زيرا هدف جلسات دموي اين شركت‌ها، اين است كه فقط ويژگي‌هاي برتر محصولشان را ذكر كنند. مهارت اصلي اعضا كميته انتخاب محصول نيز در همين امر است كه با پرسيدن سؤال‌هاي فني، مرزي ميان واقعيت و بزرگ‌نمايي مشخص كنند.اما در بازاري كه بزرگ‌نمايي محصول بسيار رواج دارد، يك سازمان چگونه مي‌تواند تصميم‌گيري درست انجام دهد؟ يكي از بهترين روش‌ها برقراري رقابت ميان توليدكنندگان محصول است. رقابت بايد بر سر آماده‌سازي يك فرآيند باشد. يك فرآيند با زيرساخت‌هاي تكنولوژي يكسان به تمامي شركت‌كنندگان ارائه و قابليت‌هاي محصولات، ارزيابي شود. فرآيند انتخابي نبايد پيچيده باشد، كافي است تنها يكپارچه‌سازي دو نرم‌افزار سازمان و انجام دو فعاليت انساني را پوشش دهد. اين ايده نيز خوب است كه يك فرد از سازمان را همراه تيم پياده‌سازي فرآيند كنيم تا با قابليت‌هاي ابزار، بيشتر آشنا شوند. بازه انجام اين رقابت به دلايل مختلف معمولاً بين سه روز تا چهار هفته طول مي‌كشد. در ارزيابي گروه‌ها، علاوه بر درنظر گرفتن ويژگي‌هاي ابزارها و نحوه پياده‌سازي فرآيندها، زمان پياده‌سازي و انجام تغيير در فرآيندها (يا تجربه كاربري) نيز بايد در نظر گرفته شود. زمان پياده‌سازي يك فرآيند، معيار مناسبي براي ميزان سادگي يا پيچيدگي يك محصول BPMS است. بسته به اندازه قرارداد مي‌توان مقداري از هزينه انجام اين رقابت را از شركت‌كنندگان دريافت كرد، در صورتي‌كه پرداخت تمامي اين هزينه توسط سازمان صورت گيرد، نيز نوعي سرمايه‌گذاري است؛ چرا كه هزينه تغيير يك محصول پس از پياده‌سازي پروژه، بسيار بيشتر خواهد بود.با انتخاب يك محصول، نياز پشتيباني تكنولوژي آن مطرح مي‌گردد كه بايد زير نظر گروه پشتيبان تكنولوژي BPM صورت گيرد. اين گروه پشتيبان، مسئول پشتيباني از سرورها، پايگاه‌داده و سيستم‌هاي مرتبط با BPMS هستند. منطقي است كه اين گروه همان واحد فناوري اطلاعات سازمان باشند، چرا كه مديريت سيستم‌هاي نرم‌افزاري نيازمند تخصص‌هاي مشابهي است و اين واحد، نرم‌افزارهاي مشابه ديگر را نيز تحت‌نظر دارد. با انتخاب BPMS و شروع پروژه BPM، وظيفه ساخت چارچوب مديريت فرآيند كسب‌وكار آغاز مي‌گردد. چارچوب شامل اقدامات و خدماتي براي ساخت راهكار BPM مي‌شود كه شامل: مدل فراداده‌اي، چارت سازماني، متدولوژي اجرا و استانداردها است.تهيه مدل فراداده‌اي، نقش بسيار مهمي را در پروژه BPM ايفا مي‌كند. براي توصيف اطلاعاتي نظير مشتريان، تأمين‌كنندگان، سفارشات خريد و فروش، كارايي فرآيندهاي كسب‌وكار و ... لازم است تا يك مدل فراداده‌اي مناسب آن‌ها تهيه شود تا بتوان بر اساس اين داده‌ها به اطلاعات موردنياز در فرآيندها دست يافت. اگر هر فرآيند كسب‌وكار، تنها داده‌هاي خود را ذخيره نمايد، علاوه بر افزونگي داده‌ها، مقايسه يك داده بين چند فرآيند نيز به امري بسيار دشوار مبدل مي‌گردد. در اين مرحله، هيچ فرآيندي اجرا نمي‌گردد؛ زيرا نمي‌توان انتظار داشت با تهيه يك مدل فراداده‌اي اوليه، تمامي نيازهاي اجرايي يك فرآيند تأمين گردد.اقدام بعدي، تهيه چارت سازماني است. اين مدل، بازتابي از سلسله مراتب سازمان است. هدف از تهيه چارت سازماني در اين قسمت، تسريع در انجام پروژه BPM است، بدين صورت كه در آينده نزديك لازم است هر فرآيند به افراد مشخصي از كاركنان سازمان تخصيص يابد. به عنوان مثال، در فرآيند درخواست كالا، تأييد هر درخواست بايد توسط مدير همان بخش صورت گيرد و تخصيص اين كار از روي چارت سازماني انجام مي‌گردد.اقدام بعدي در تهيه چارچوب BPM، تعيين استانداردها و متدولوژي اجراي پروژه است. متدولوژي اجراي پروژه شامل موارد بسياري مي‌گردد مانند: فازها، شركت‌كننده‌ها، نقش‌ها و مسئولين، روش‌هاي تست و وظايف ديگري كه در اين نوشته تنها به بيان محتويات فازهاي تجزيه و تحليل (Analyze)، طراحي (Design)، پياده‌سازي (Implementation)، پشتيباني (Support) پرداخته مي‌شود. متدولوژي به عنوان يك راهنما در پروژه است كه براي آن، استانداردهايي در نظر گرفته خواهد شد، اين استانداردها شامل قراردادهاي نامگذاري نيز مي‌شود. به عنوان مثال، نامگذاري فرآيندها، فرم‌ها (طراحي فرم هم در مرحله شناسايي و هم در مرحله اجرا)، شاخص‌هاي فرآيند و مطالب آموزشي از اين جمله‌اند كه موجب مي‌گردد اسناد خروجي پروژه‌هاي مختلف، يكسان و قابل درك باشند. آماده‌سازي سازمان جهت تغييردر فاز قبل، در مورد واحد مديريت فرآيندها و مسئول فرآيند صحبت كرديم. ما متوجه شديم كه در سازمان‌هاي پروژه‌محور، واحد اجرايي فرآيندها بهتر است همان واحد مديريت پروژه‌ها باشد. واحد اجرايي فرآيندها مشخص مي‌كند كدام فرآيند بايد مورد بازبيني قرار گيرد، پروژه BPM را اجرا كند، متدولوژي اجرا را مشخص كند و هم‌چون يك مركز دانش BPM، اطلاع‌رساني كند. تيم‌هاي پروژه در سازمان، تنها از عمليات واحد خود با خبر هستند و هيچ تجربه‌اي از ساير عمليات‌ سازمان ندارند. بنابراين گزينه مناسبي براي پشتيباني از پروژه BPM نيستند. در صورتي كه واحد اجرايي فرآيندها بايد استانداردهاي اجرا را مشخص و بستري را فراهم كنند كه تيم‌هاي اجرايي از يكديگر آموزش ببينند، واحد مديريت پروژه‌ها، مناسب‌ترين گزينه است.وظيفه ديگر واحد اجرايي فرآيندها، پشتيباني از آموزش فرآيندها و تغييرات كسب‌وكار است. در دهه گذشته در دنياي كسب‌وكار توجه زيادي به مديريت تغييرات شده است. امروزه اين امر ثابت شده كه براي پياده‌سازي تغييرات، مديريت تغيير و بها دادن به رهبران تغيير، امري بسيار مهم است. رهبران تغيير، ساير كاركنان را به سازگار شدن با تغييرات جديد دعوت مي‌كنند. برخي افراد -به صورت ذاتي- زودتر با تغييرات سازگار مي‌شوند كه بهترين كانديداها براي رهبران تغيير در سازمان هستند. نقش واحد اجراي فرآيند نيز آموزش همين رهبران تغيير است؛ اينكه ارزش‌هاي تغييرات را برايشان شرح داده و به وسيله اين رهبران، به سازماني منعطف دست يابند. اين رهبران بايد در واحدهاي كاري خود، كارمندان را براي پذيرش BPM آماده سازند. آن‌ها هم‌چنين به عنوان يك عامل تغيير مي‌توانند در پياده‌سازي پروژه BPM ايفاي نقش كنند كه در فاز تحليل و طراحي (Analyze) به آن مي‌پردازيم. واحد اجراي فرآيندها پس از آموزش رهبران تغيير -در صورتي كه حتي فعاليتي در اجراي فرآيندها نداشته باشند- نيز ارتباط خود را با اين افراد حفظ مي‌كند. واحد اجراي پروژه در حين آموزش رهبران تغيير، آموزش‌هايي همچون متدولوژي BPM، متدولوژي طراحي فرآيند و ابزار BPMS را نيز به اعضاء تيم خود ارائه مي‌دهد. چون آموزش‌هاي درون‌سازماني، هزينه‌بر است، تعدادي از آنها را مي‌توان برون‌سپاري كرد. زماني كه سازمان به سمت انجام پروژه BPM پيش مي‌رود، تجربياتي ارزشمند از نحوه پياده‌سازي صحيح آن در سازمان شكل مي‌گيرد كه جلسات آموزشي داخلي يكي از بهترين راه‌ها براي انتقال اين دانش بين كاركنان است.منبع: پايگاه دانش BPM رايورز

متدولوژي عملياتي BPM - قسمت دوم

۱۱ بازديد
در بخش اول، فازهاي كلي متدولوژي بيان شد و تعريفي مختصر از هر فاز مطرح گرديد. در اين قسمت، فاز اول يعني فاز موافقت (Commit) تشريح مي‌گردد: فاز ۱: موافقت (Commit) از آنجا كه پروژه‌هاي BPM زمان‌بر و نيازمند همكاري افراد ذي‌نفع مي‌باشد، لذا زماني كه سازماني تصميم به پياده‌سازي BPM مي‌گيرد، مي‌بايست تعهد به انجام آن كار را نيز داشته باشد. اكثر پروژه‌هاي بهبود كسب‌ و كار، پروژه‌هاي لوكسي در نظر گرفته مي‌شوند كه توسط مدير اجرايي آغاز شده و هيچ‌گاه توجه و پشتيباني لازم را براي اجرا از طرف سازمان دريافت نمي‌كنند تا به موفقيت دست يابند. اتفاقي كه معمولاً رخ مي‌دهد، اين است كه يك تيم براي پياده‌سازي پروژه تشكيل شده و حاميان اجراي پروژه، رويكرد "عدم درگيري" را اتخاذ مي‌كنند، بدين معنا كه هرچند وقت يك‌بار در جلسات "خلاصه وضعيت" پروژه شركت مي‌كنند. ازآن‌پس انجام اموري نظير تغييرات در فرهنگ سازمان، ارائه پيشنهاد درباره‌ اصلاحات سازمان، طراحي و اجراي بهبود كسب‌وكار به عهده‌ تيم پروژه خواهد بود؛ البته ممكن است اين كار در سازمان‌هاي داراي "فرهنگ تغييرپذير" و "چارچوب سازماني"، كارساز بوده و ديگر نيازي به سازمان‌دهي مجدد نداشته باشيم. در سازماني با فرهنگ تغييرپذير، اندازه‌ پروژه‌هاي كسب‌وكار كوچك بوده و در اغلب موارد، نيازمند اخذ تصميمات عملياتي نمي‌باشند. در سازمان‌هايي كه هنوز به تغيير عادت نكرده‌اند، انجام پروژه‌هاي تغيير كسب‌وكار خطر بزرگي است. برخي از پروژه‌ها به دليل مقاومت زياد سازمان در برابر تغييرات اعمالي (توسط تيم پروژه) شكست مي‌خورند. به خاطر داشته باشيد كه هميشه مقاومت در برابر تغيير در سازمان‌ها وجود دارد. به‌طور ذاتي انسان‌ها معمولاً از وضعيت موجودشان (در برابر تغييرات) رضايت دارند. ما ايده‌ها را به‌سرعت مي‌پذيريم ولي هنگامي‌كه بايد خود را با آن وفق دهيم از همان ايده متنفر مي‌شويم، احتمالاً همين دليل يادگيري سريع كودكان است. در نتيجه انجام اين عمل هزينه‌بر است، بعضي‌اوقات نيازمند انگيزه‌هاي بيروني هستيم و بعضي‌اوقات تنها زمان مي‌تواند انسان‌ها را براي پذيرش آماده سازد. بهترين كاري كه خارج از پروژه كسب‌وكار مي‌توان انجام داد، همسو سازي سازماني در سطح كلان است. با هم‌سو سازي سازماني، مدل سازماني تغيير مي‌يابد؛ به‌ عنوان مثال، سازمان از مدل وظيفه‌اي به مدل فرآيندگرا تغيير مدل مي‌دهد. اين نوع از تغيير سازماني تلاش همگاني را مي‌طلبد كه نيازمند توجه چند برابر از طرف مدير اجرايي است. حتي اگر تمامي اجراكنندگان و افراد درگير در پروژه با هم‌سو سازي سازماني موافق باشند، اغلب، مديران ارشدي وجود دارند كه مخالفت خود را به گروه اجرايي گزارش مي‌دهند. اين مديران ارشد با چنگ و دندان از جايگاه و موقعيت خود دفاع مي‌كنند. متقاعد كردن مديران ارشد و سرپرستان واحدهاي سازمان براي اثبات لازم و مفيد بودن همسوسازي سازماني، نيازمند تلاش و برنامه‌ريزي بسيار مي‌باشد. بنابراين در اين متدولوژي، در فاز موافقت (Commit) به بحث‌هاي استراتژيك، فرهنگي و فعاليت‌هاي موردنياز براي تغيير فرآيند كسب‌وكار در سازمان مي‌پردازيم. فاز موافقت (Commit) فازي است كه سازمان از طريق مديران بالادستي متعهد به پياده‌سازي رويكرد BPM مي‌گردد. ما وظايف اين فاز را به‌صورت زير دسته‌بندي نموده‌ايم. تنظيم جهت‌گيري‌هاي استراتژيك و اثر هم‌سو سازي سازماني جدول زير به‌طور خلاصه كليه‌ وظايفي كه در اين فاز مطرح مي‌شود را بيان مي‌كند. تنظيم جهت‌گيري‌هاي استراتژيك معمولاً در هر پروژه‌ تغيير كسب‌وكار، يك قهرمان وجود دارد. قهرمان، شخصي است كه سازمان را به سمت تغيير كسب‌وكار موردنظر سوق مي‌دهد. بهتر است كه در پروژه‌هاي BPM، اين قهرمان مدير اجرايي (CEO) باشد. از آنجايي كه BPM، جهت اجرا نيازمند درگيري با تمامي واحدهاي سازماني است، معمولاً مدير اجرايي تنها شخصي است كه با تمامي اين واحدها آشنايي لازم را دارد. ليكن پيش از اينكه مدير اجرايي باقي افراد سازمان را متقاعد كند، در ابتدا بايد خودش كاملاً در مورد پروژه متقاعد باشد. در رابطه با اين موضوع توماس كارليل (Thomas Carlyle) چنين عنوان داشته است: "براي شروع كار بر روي فرآيندهاي كسب‌وكار، مديران سازمان بايد BPM را همچون يك تكنيك مديريتي قبول داشته باشند." اين مسئله، به بلوغ فرآيندي آن سازمان و اين‌كه رويكرد BPM در جهت‌گيري‌هاي استراتژيك آن سازمان با چه جديتي پيگيري مي‌گردد، بسيار وابسته است. اغلب انسان‌ها معتقدند كه فرآيندهاي مرتبط با آن‌ها شخصي، پيچيده و غيرقابل مدل كردن است و بايد تصميم‌هاي مبتني بر موقعيت گرفت. حقيقت اين است كه مديران سازمان يا افراد بانفوذ بر روي ساير پرسنل، تأثيرگذارند. اغلب، كارمنداني كه در رده‌ پايين‌تر ساختار سازماني قرار دارند، براي انجام كار به مديران بالادستي خود نگاه مي‌كنند. تصميمات سازماني توسط مديران لايه‌ بالاتر اخذ شده و اين تصميمات به‌صورت يكپارچه به كارمندان پايين‌تر انتقال مي‌يابد تا آن‌ها را براي حمايت از تغييرات BPM ترغيب نمايد. پس از اخذ موافقت مديران سازمان و همچنين پشتيباني تغييرات BPM توسط افراد سازمان، گام بعدي ايجاد محيط مناسب براي پروژه‌ BPM مي‌باشد؛ با قرار دادن فرآيندهاي كاري همچون يك راهنماي اصلي مي‌توان به اين هدف دست‌يافت. راهنماي اصلي، سطوح مديران را تحت‌فشار قرار مي‌دهد. بدين معنا كه مديران سازمان اجراي آن را تكنيكي كليدي براي رسيدن به اهداف استراتژيك مي‌دانند. اين امر، توجه و حمايت مديران را به همراه دارد. روش ديگر براي جلب پشتيباني سازمان در پروژه‌ BPM، گره زدن اين پروژه با اهداف استراتژيك است؛ بدين معني كه پياده‌سازي آن را به‌عنوان يك هدف استراتژيك در سازمان معرفي كنيم. اهداف استراتژيك بدين علت حائز اهميت هستند كه سازمان را به سمت مقاصد مشخص سوق مي‌دهند. وقتي اهداف استراتژيك درون سازمان نهادينه مي‌شود، با سوق دادن افراد سازمان به سمت اهداف از پيش تعيين‌شده مي‌توان صبر و شكيبايي آن‌ها را براي پذيرش تغييرات بالا برد. بسيار خوب است كه شروع يك پروژه BPM را به‌عنوان يك هدف استراتژيك در نظر بگيريم تا بتوانيم از فرآيندهاي كسب‌وكار براي تحقق بخشيدن آن بهره بگيريم. ممكن است پيشرفت يك هدف استراتژيك در سال تنها ۱۰ درصد باشد، ولي همين درصد پيشرفت هم باعث مي‌شود سازمان براي اجراي پروژه BPM به حد كافي آماده شود. هر تغييري در كسب‌وكار، نيازمند مكاتبات بسياري در درون سازمان است. به‌طورمعمول، انسان‌ها يك موضوع را براي اولين بار تكذيب مي‌كنند. براي اينكه ذهن يك مطلب را قبول كند، بايد چندين بار آن مطلب تكرار شود. اين موضوع براي سازمان بسيار مهم است كه مسير استراتژيك و هدفي كه به همراه دارد توسط مديران سازمان مدام گوشزد شود. همان‌طور كه پيش از اين گفته شد، براي اجراي پروژه BPM نيازمند اين هستيد كه تغييراتي را در چارت سازماني اعمال كنيد و اين امر بسيار سخت اتفاق مي‌افتد. نبايد براي تمام تمامي افراد و پروژه‌ها رفتاري يكسان را اخذ كرد؛ چرا كه انسان‌ها با يكديگر متفاوت بوده و  ذهنيت آن‌ها مدام در حال تغيير است. كتاب‌هاي زيادي در رابطه با نحوه‌ تغيير در سازمان نوشته‌شده است كه رويكردهاي مفيدي براي اعمال تغيير در سازمان معرفي مي‌كنند. اثر هم‌سو سازي سازماني جداي از قرار دادن پروژه در اهداف استراتژيك، سازمان بايد ساختاري مطابق با ديدگاه فرآيندي كسب كند. اكثر سازمان‌ها بر اساس واحدهايشان سازمان‌دهي شده‌اند. تغيير يك سازمان وظيفه گرا به يك سازمان فرآيندگراي خالص، بسيار دشوار است. در يك سازمان فرآيندگراي خالص، واحدهاي عملياتي وجود ندارند، هر كارمند مسئول بخشي از يك فرآيند است. ممكن است در ابتدا اين مدل سازماني در برابر تغييرات، بسيار چابك به نظر برسد؛ ليكن مشكل، اين است كه يك عمليات در فرآيندهاي متفاوت بارها تكرار مي‌شود كه اين تكرارها خسارت و هزينه را به همراه دارد. معمولاً زماني كه مدل سازماني به سمت فرآيندي شدن به‌صورت خالص حركت مي‌كند به خطرات كسب‌وكار و آشفتگي‌هايي كه در درون سازمان به وجود مي‌آورد، توجهي نمي‌شود. مدل مشهور ماتريكس يا شبكه، به‌عنوان جايگزين مطرح مي‌گردد كه در آن سازمان‌ها واحدهاي عملياتي خود را حفظ كرده و فرآيندهاي سازمان نيز از طريق اين واحدها با يكديگر در تعامل هستند. كارمندان در مدل ماتريسي به‌صورت مستقيم/غيرمستقيم به واحدهاي سازماني و فرآيندهاي مرتبط گزارش‌دهي مي‌كنند. اگرچه يك سازمان با مدل ماتريسي نيازمند توجه و صرف هزينه‌ مديريتي زيادي است، ولي به نظر مي‌رسد مدل پيشنهادي بهتري براي سازمان‌هايي است كه تجربه‌ مديريت فرآيندي را ندارند. همان‌طور كه هر بخش از سازمان يا هر واحد كسب‌وكار نيازمند يك مدير است، فرآيند هم بايد يك مسئول داشته باشد. اين مسئول بايد متصدي اجراي فرآيندهاي كسب‌وكار باشد و براي برقراري نظم مناسب، اين مسئول بايد وضعيت فرآيندها را به مدير اجرايي گزارش كند. فرآيندها، واحدهاي سازماني و مرزهاي درون سازمان را درك نمي‌كنند. يك فرد اجرايي ارشد -به‌عنوان مسئول فرآيند- اطمينان مي‌يابد كه فرآيند به‌صورت مؤثر در حال اجرا باشد. واحدهايي كه زير نظر مسئول فرآيند فعاليت مي‌كنند: دفتر اجرايي فرآيند، دفتر پشتيباني فرآيند و مديران فرآيند هستند. درباره‌ اين زير واحدها در فاز جست‌وجو بيشتر صحبت مي‌كنيم؛ ليكن در يك نگاه كلي، دفتر اجرايي فرآيند مسئول اجراي پروژه‌هاي BPM و نگهداري اطلاعات مرتبط با اجراي اين پروژه‌هاست. دفتر پشتيباني از فرآيندها نيز مسئول نظارت، كنترل و گزارش‌گيري از فرآيندهاست. مديران فرآيند هم صاحبان فرآيند در سازمان هستند كه مسئوليت عملكرد فرآيندهاي كسب‌وكار را بر عهده‌دارند. در اين فاز، دفتر اجرايي فرآيند براي انجام فاز جست‌وجو آماده مي‌شود كه در آن فرآيندهاي كسب‌وكار موجود فهرست شده و انتخاب محصول BPMS نيز صورت مي‌گيرد. پس از اجراي پروژه BPM دفتر پشتيباني از فرآيند، آماده‌ كنترل و پايش آن فرآيندها مي‌گردد. انسان‌ها علاقه‌مند هستند به سمتي حركت كنند كه ديده شوند و در عوض كارشان مورد تشويق قرار گيرند. استراتژي تشويق كاركنان، فاكتوري حياتي جهت اجرايي نمودن BPM است. در فاز موافقت (Commit)، استراتژي و نحوه‌ تشويق كاركنان مشخص شده و فرمول تأثير آن بر فرآيند عملكرد استخراج مي‌گردد. متأسفانه اين محاسبه بايد در سطح كلان صورت گيرد، چرا كه در اين مرحله از پروژه، هيچ فرآيند كسب‌وكاري اجرانشده است. فرمول‌هاي محاسبه‌ كارايي و مبتني بر فرآيند باعث مي‌شود كه كاركنان به پروژه‌ BPM علاقه‌مند شوند. بهترين راه براي جلب‌توجه كاركنان، برقراري ارتباط با آن‌ها و بيان مزيت‌هايي است كه BPM براي آن‌ها به همراه مي‌آورد. منبع: پايگاه دانش BPM رايورز